دردم زود در حال بی درنگ فورا، علی ای حال: ابو موسی الاشعری گفت علی الحال باز باید گشادن (خانه را) تا بنگرم بازگشادند بضرورت. . یا علی الحالات کلها. درهمه حالات
دردم زود در حال بی درنگ فورا، علی ای حال: ابو موسی الاشعری گفت علی الحال باز باید گشادن (خانه را) تا بنگرم بازگشادند بضرورت. . یا علی الحالات کلها. درهمه حالات
علی الحال. علی ای حال. بر هر حال. در هر حال. به هرحال. رجوع به ’علی ای حال’ شود: نوگشته کهن شود علی حال ور نیست مگر که کوه شروین. ناصرخسرو. ور در جهان نیند علی حال غایبند ور غایبند بر تن ما چون که حاضرند. ناصرخسرو. زین جهان مندیش و او راگیرکو به از جهان سر به از افسر علی حال، ارچه نیکو افسر است. عنصری. گرگ بر اطراف این حظیره روان است گرگ بود بر لب حظیره علی حال. منوچهری. دینار دهد، نام نکو باز ستاند داند که علی حال زمانه گذران است منوچهری
علی الحال. علی ای حال. بر هر حال. در هر حال. به هرحال. رجوع به ’علی ای حال’ شود: نوگشته کهن شود علی حال ور نیست مگر که کوه شروین. ناصرخسرو. ور در جهان نیند علی حال غایبند ور غایبند بر تن ما چون که حاضرند. ناصرخسرو. زین جهان مندیش و او راگیرکو به ْ از جهان سر به ْ از افسر علی حال، ارچه نیکو افسر است. عنصری. گرگ بر اطراف این حظیره روان است گرگ بود بر لب حظیره علی حال. منوچهری. دینار دهد، نام نکو باز ستاند داند که علی حال زمانه گذران است منوچهری
ابن عیسی بن علی کحال. طبیب بود و در امراض چشم تخصص داشت و در سال 430 هجری قمری درگذشت او راست: تذکرهالکحالین فی العین و أمراضها. و صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی ’اندر علاج شرتاق’ از وی نقل کند. (از معجم المؤلفین از عیون التواریخ ابن شاکر ص 182 و فهرس مخطوطات الطب بالظاهریه و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 247 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 390 و فهرست کتاب خانه دانشگاه تهران ج 3 ص 732). و رجوع به ذخیرۀ خوارزمشاهی شود
ابن عیسی بن علی کحال. طبیب بود و در امراض چشم تخصص داشت و در سال 430 هجری قمری درگذشت او راست: تذکرهالکحالین فی العین و أمراضها. و صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی ’اندر علاج شرتاق’ از وی نقل کند. (از معجم المؤلفین از عیون التواریخ ابن شاکر ص 182 و فهرس مخطوطات الطب بالظاهریه و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 247 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 390 و فهرست کتاب خانه دانشگاه تهران ج 3 ص 732). و رجوع به ذخیرۀ خوارزمشاهی شود
به عنوان جانشین. به عوض چیزی یا کسی. فرعی بجای اصلی. - عضو علی البدل، در برابر عضو اصلی، کسی را گویند که بجای عضو اصلی کار کند. بسیاری از هیأتها و انجمنها اعضایی اصلی دارند و اعضایی علی البدل، تا در هنگام غیبت اعضای اصلی اعضای علی البدل بجای آنان کار کنند
به عنوان جانشین. به عوض چیزی یا کسی. فرعی بجای اصلی. - عضو علی البدل، در برابر عضو اصلی، کسی را گویند که بجای عضو اصلی کار کند. بسیاری از هیأتها و انجمنها اعضایی اصلی دارند و اعضایی علی البدل، تا در هنگام غیبت اعضای اصلی اعضای علی البدل بجای آنان کار کنند
بنابر حساب. مبتنی بر حساب، در اصطلاح امور حسابداری و در معاملات هنگامی که کسی از حساب معینی پول پیش از موعد پرداخت یا قبل از تصفیۀ آن، بگیرد گویند: ’علی الحساب گرفت’. گرفتن مبلغی پیش از حصول موعد پرداخت یا واریز
بنابر حساب. مبتنی بر حساب، در اصطلاح امور حسابداری و در معاملات هنگامی که کسی از حساب معینی پول پیش از موعد پرداخت یا قبل از تصفیۀ آن، بگیرد گویند: ’علی الحساب گرفت’. گرفتن مبلغی پیش از حصول موعد پرداخت یا واریز
در اصطلاح کاتبان و دبیران، نامه ای است که بر والی امر عرضه شود، خواه برای تظلم باشدو خواه برای درخواست کمک و نعمت. ج، عروض الاحوال. (از اقرب الموارد). عرض حال. رجوع به عرض حال شود
در اصطلاح کاتبان و دبیران، نامه ای است که بر والی امر عرضه شود، خواه برای تظلم باشدو خواه برای درخواست کمک و نعمت. ج، عُروض الاحوال. (از اقرب الموارد). عرض حال. رجوع به عرض حال شود
بنابرحساب مبتنی برحساب، هنگامی که کسی از حساب معینی پولی پیش از موعدپرداخت یا قبول از تصفیه آن بگیرد گویند: علی الحساب گرفت گرفتن مبلغی پیش از خصول موعد پرداخت یا واریز: علی الحساب مبلغ. . ریال باقای. . کار سازی فرمایید. کار سازی فرمایید
بنابرحساب مبتنی برحساب، هنگامی که کسی از حساب معینی پولی پیش از موعدپرداخت یا قبول از تصفیه آن بگیرد گویند: علی الحساب گرفت گرفتن مبلغی پیش از خصول موعد پرداخت یا واریز: علی الحساب مبلغ. . ریال باقای. . کار سازی فرمایید. کار سازی فرمایید